اين من ، نه من ،كه يك من ِ از خود رها شده
با پاي خويش، وارد اين ماجرا شده
صد سال و اندی از لبتان بوسه مي چكد
آب از حياط زندگيم رو به را شده
از هر چه بوي عشق ،به معراج مي رسم
در من ،مدينه فاضله هايي بنا شده
چشمت، مرا به سمت خودش جذب مي كند
طوري كه فكر ميكنم آهن ربا شده
در ما ،چقدر پنجره تكثير مي شود
چشمم به چشم هاي تو اينگونه وا شده
مي ,بنا ,فاضله ,هايي ,طوري ,كه ,بنا شده ,هايي بنا ,فاضله هايي ,در من ,كند طوري
درباره این سایت