در راه رسیدن به تو، بودم دلشاد
عمر من و اعتبار من ، رفت به باد
در محضر عقد ، گیر ِ شاهد بودم
موهای سفید ِ من ، گواهی می داد
رباعی 2
این عشق ، دوباره دردسر می گردد
این داغ ِ بزرگ ، در به در می گردد
تهدید نمودست ، مرا خواهد کشت
از جنگ فقط جنازه بر می گردد
رباعی3
آنقدر بدی از این و آن می بینم
این عشق ِ تو را بلای جان می بینم
پلکی که پرید تیک ِ اعصاب ِ من است
چشم ِ چپ ِ خود را نگران می بینم
رباعی4
با ناز و کرشمه اش قدَر می گردد
این غصه چگونه در بدر می گردد
هر لحظه درون خانه ی ما جاریست
او تا دم ِ در نرفته بر می گردد
رباعی 5
از عشق نپرسید که ویرانی بود
آن قاتل بالفطره ی من جانی بود
دیدم که فرشته ی خدا ، پی در پی
در سمت ِ چپم غرق ِ نگهبانی بود
صدیقه اسلامی
، , ,گردد ,رباعی ,ی ,بینم ,می گردد , ,می بینم ,من ، ,بر می
درباره این سایت