دريا قرار با من بى ادعا نداشت
حتى زلال رود به من اعتنا نداشت
من قطره اى که درپى خورشيدمى دود
کارى به کار زندگى من چرا نداشت
باران گرفت زيرقرارى که نيستى
حتى شديد حوصله ى مادوتانداشت
چون شاعرى که گم شده ام درحصارمه
من بادلى که دردل تاريخ جانداشت
چشمان من به خشکى زاينده رودشد
اندازه ى تونصف جهان ماجرا نداشت
صديقه اسلامى - جزیره قشم
,نداشت ,ى ,تونصف ,اندازه ,جهان ,نداشت ,جهان ماجرا ,ماجرا نداشت ,تونصف جهان ,اندازه ى ,جهان ماجرا نداشت
درباره این سایت